نفسنفس، تا این لحظه: 9 سال و 3 ماه و 29 روز سن داره

نفس من و بابا حسین

دلم برات تنگ شده............................

    سخته بگی سخته و کسی نباشه بگه چرا؟چته؟چی سخته نترس من هستم سخته سختی هاتو تنهایی به دوش بکشی...... سخته وقتی میدونی سختی ها با بودن یکی دیگه سختی نیست و اون نیست..... عزیز دلم تو صدای قلبمو نشنیدی صدای خورد شدنشو.............................. شاید چون توی آسمون سر گرمی کنار بقیه فرشته ها صداشو نشنیدی............... شاید دلیل نشنیدنش صدای فریاد های منه مامان که دارم  هر لحظه صدات میکنم و بهت میگم بیااااااا دلم برات تنگه................... شاید شاید چون.................. تو بگو مامان دلیلشو دلیل داری برا ی گفتن؟؟؟ برای شکستن ی احساس.یه باوری که چند ماهه ترک برداشته..... شاید ندونستن دلیلش برام ب...
21 بهمن 1392

دوستت دارم مسافرم.......................

عاقبت در یک شب از شب های دور کودک من پا به دنیا می نهد........... آن زمان بر من خدای مهربان نام شور انگیز مادر می نهد................... بینمش روزی که طفلم همچو گل در میان بسترش خوابیده است.............. بوی او چون عطر پیک یاس ها در مشام جان من پیچیده است................ پیکرش را میفشارم در برم گویمش چشمان خود را باز کن همچو عشق پاک من جاوید باش در کنارم زندگی آغاز کن..............................................     سلام مامانم خوبی عزیزم امروز 5 شنبه است و من خیلییییییییییییییییییی دل تنگ تو هستم......................... مثل همیشه اومدم برات بنویسم حرف زیادی برای گفتن ندا...
10 بهمن 1392
1